آنها بسیار عالی بودند . اگرچه the ۴۹ زبان مختلف صحبت میکردند ، آموزش و فرماندهی را دشوار میساختند ، مهاجران شجاعانه و نومیدانه به عنوان آمریکاییهای بومی به دنیا امدند . آلمانیها در گروه ۷۷ در جنگل آرگون واقع در جنگل آرگون به کار گرفته شدند و به این نتیجه رسیدند که در حال مبارزه با نیروهای ایتالیایی هستند که به شمال فرستاده شدهاند تا فرانسویها را تقویت کنند . آنها ایتالیاییها نبودند ؛ آنها آمریکایی بودند ، از ایتالیا کوچک در مانهاتان .
آلمانیها مجذوب آمریکاییها شده بودند که در میدان نبرد دستگیر شدند . گروهی از کارکنان آلمانی به بازجویان یادآوری کرد که آلمانیها فرض کردهاند که با همه سربازان مهاجر خود ارتش ایالاتمتحده در زمان فشار وارد قطعات نژادی میشود و اکثریت آنها فرزندان پدر و مادر خارجی هستند .” اما امید آلمان به از هم گسیختگی در میدان نبرد به سرعت پیش رفت . کیفیت آنها قابلتوجه است . آنها بااعتماد به نفس سادهلوحانه ، ” نومید کننده” هستند .
” اعتماد به نفس ” توصیف آن چیزی است که به معنی آن است که آمریکا به عنوان یک موقعیت برتر بینی ، از فرصت چشم نابینا به دنیا آمده باشد: فرصت جستجو توسط مردان و زنانی که در اواخر قرن گذشته به آمریکا هجوم آوردند ، درست مانند کسانی که امروز میرسند و ارتش را به عنوان راهی برای دستیابی به شهروندی و احترام تماشا میکنند .
آمریکاییهایی که در جنگ جهانی اول کشور ما سرگردان بودند امروز در فرانسه با چه تعداد از ” slackers خارجی ” و ” نیمی از آمریکاییها ” در آنجا اقامت دارند . The unassimilated ، Ottavio Fiscalini ، اولاف Skazhkows ، اولاف Knutson - تایید کردند که از طریق آنچه که سناتور لاج ” دروازههای بدون حفاظ شهروندی آمریکا ” نامید ، هزاران نفر را برای مردن به آمریکا دعوت کرد .
همچنین یاد گرفتم که پدر باشم . همان طور که امشب پسرم گراهام را در آغوش میگیرم ، احساس خودخواهانه میکنم ، زیرا هزاران پدر وجود دارند که هرگز برای نگه داشتن فرزندان خود به خانه نیامده اند . من احساس خودخواهانه میکنم ، چون پدری بود که ۱۷ سال پیش از جنگ به خانه آمده بود تا بچهاش را در آغوش بگیرد و حالا که آن بچه میخواهد در همان جنگ بجنگد .
درس سختی است، اما هنوز آن چیزی نیست که من فهمیدم .
او در سال ۲۰۰۴ گفت : ” تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که دو مجاهدین را به دورترین نقطه شرق بفرستیم تا یک تکه پارچه که ” القاعده ” نوشته میشود را به دورترین نقطه شرق بفرستیم تا آمریکا بتواند از خسارتهای انسانی ، اقتصادی و سیاسی محروم شود … ” چرا ما همچنان به آنچه که بنلادن میخواهد انجام دهیم ؟
اما در نهایت این چیزی نبود که من فهمیدم .
میدانستم که هر بخش از من میخواهد با احساسات من در مورد جنگ آرام بماند ، زیرا از آن چیزی که مردم ممکن است بگویند ، میترسیدم . گرم شدن در آغوش گرم ” سپاس از شما برای خدمات شما ” بدون سوال کردن از آنچه که این سرویس برای شما بود ، آسانتر است . یک راه یا چیز دیگر ، ما همه تحتتاثیر ۱۱ سپتامبر قرار گرفتهایم که باعث شدهاست ما از طریق یک لنز تحریف به جنگ نگاه کنیم . به همین دلیل است که اغلب ما در مورد جنگ صحبت نمیکنیم و یا حداقل در مورد جنگ صحبت نمیکنیم .
اما دلیل اصلی که من میخواستم ساکت بمانم این است که به طرز خجالت ۱۷ سال مرا به این سمت برده بود که چیزی را درک کنم ، و چیزی که من فهمیدم این بود : هفده سال پیش ، خیره به تصویر محمد عطا ، میخواستم انتقام افرادی را بگیرم که برادرم را کشتند . اما چیزی که در نهایت فهمیدم این بود که افرادی که برادرم را کشتند در همان روزی که او این کار را کرد کشته شدند .
من از گرفتن دستورها و یا بنلادن امتناع میکنم . من ساکت نمیمانم و به جنگ خاتمه میدهم .
منبع سایت سربازی